برای دخترکم... امروز 4 اردیبهشت بود و فردا غزلکم وارد یازدهمین ماه زندیگش میشه ولی من امشب اصلا حالم خوب نیست یعنی از صبح اینجوری ام سر درد دارم و تمام بدنم درد میکنه انگار از کوه بالا رفتم تمام پاهام گرفته و بدنم کوفته هست نای نشستن ندارم . همه اینها یه طرف امروز حال تو از من بدتر بود... بیقراری هات خیلی زیاد شده یه دندون سمت چپ پایین جونه زده و داره در میاد و خیلی اذبتت میکنه از صبح کلافه بودی خواب به چشم های نازت نمی اومد. تازه تونستم با هزار مکافات بخوابونمت... بابابیی بیچاره از صبح از کارش زده بود و تورو بیرون میبرد و باماشین دورت میداد تا یکم آرومتر شی از دیروز به جز شیر هرچی میخوردی بالا میاوردی می...